** هوالرحمن الرحیم **
نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت
ولادت با سعادت خورشید هدایت ، حبیب اله العالمین ، طبیب قلوب المومنین ، اشرف الانبیاء و المرسلین ، نگین خاتم انشگتر نبوت ، ختم رسالت ، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و ذریه پاکشان ، ششمین کوکب آسمان امامت و ولایت ، سرسلسله مکتب فقه جعفری، امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد
محمد می اید ، در ماه ربیع ، همراه با خود ربیع قلوب و بهار جان ها و طراوت ایمان را به همراه میاورد پدرش ؟ عبدالله بن عبدالمطلب ، بهترین مردم زمان ، جوانی از خاندانی بزرگ ، خاندان ابراهیم بت شکن ، دوست و حبیب خدا ، و چه شگفت انگیز ، همچون فرزند بزرگ ابراهیم ، عبدالله هم ذبیح است مادرش ؟ آمنه دختر وهب بن عبدالمناف . تاریخ متحیر است ، چرا که : چشمان خدا به خانه عبدالله دوخته شده ، ملائک در رفت و آمدند، در عرش غوغایی به پاست . تاریخ متفکرانه خاطرات خود را ورق می زند ، نه ، نیست !! جشنی سابقه نداشته !! اما باید خبر مهمی باشد !!! ناگاه نوری از زمین تا عرش برین تابیدن گرفت ، ملادئک پای کوبان ، هلهله کنان و تبریک گویان در شادی ، عرش غرق بوی خوش گلاب محمدی ... در گوشه ای دیگر از کره خاکی : ایوان کسری با تمام ابهت و مست غرور ، ناگاه لرزید و فرو ریخت . آتشکده فارس ، مظهر دوگانه پرستی ، که هزاران سال روشن مانده بود ، ناگاه خاموش شد . دریاچه ساوه فرو نشست ، بت ها سرنگون شدند ........... تاریخ حیران و سرگردان ، بدنبال دلیل به هرجا سر میزند ، آری ، اری ، یافت در خانه عبدالله پسری جذاب ، نیکو روی ، مشگین موی ، درشت چشم ، پای به سرای هستی گذاشته است ، و ملائک گردش در تسبیح و تمجید . تاریخ بعد از قرنها لبخند میزند و از زیبائی کار خدا غرق شعف می شود. عبدالمطلب با شوق نوزاد را در آغوش گرفته ، شتابان به خانه خدا ، درون کعبه می برد ، در میان انبوه بتان ، نام غریبی را به لب میآورد ، الله !!! ، خدای یگانه را می ستاید و فرزندرا محمد می نامد . و این چنین است که محمد می آید ، از تبار پاک ابراهیم بت شکن ، آخرین حلقه از سلسله نورانی رسولان ، که همواره مبشران داد و آزادی و معلمان اخلاق بودند و رابط میان خالق و خلق ، از دامن « آمنه » عفیف ، ازمکه معظمه ، از خانه خدا ... تبر ابراهیم بر دوش ، عصای موسی در دست ، قلب مسیح در سینه ، عزم نوح در اراده ، صبر ایوب در دل ، زیبائی یوسف در رخسار ، حکمت لقمان بر زبان ، حکومت داوود و سلیمان، در سایه قرآن . محمد می آید ، با « فرقان » ، با « آیات و بینات » ، با « نور وهدایت » ، با « ذکر و کتاب » ، با « قرآن » ، « با بشارت و انذار » ، با « وعد و وعید »، .... محمد می آید تا از دست جاهلان خنجر کینه توزی ها و تعصب های جاهلیت را بگیرد و « کتبا و حکمت » را و « لوح فلاح » و « سلاح صلاح » را به دستشان دهد . محمد می آید تا مولف قلوب باشد ، تا پراکندگیها را به وحدت برساند ، تا به جای « برهم بودن » « باهم بودن » بیاموزد ، تا از دیو « فرشته » ، از حیوان « انسان» ، از بیگانه « دوست» ، از رها « بنده » ، از بنده « آزاد » بسازد . محمد می آید تا پنجره های گشوده به روی شب و شک و شیطان را ببندد و درهایی را فرا روی مردم به روز و یقین و رحمت بگشاید . تا دیده های کور را بینا سازد ، تا خفتگان را بیدار کند ، تا بندگان « دنیا » را سروران « آخرت » نماید . می آید ..... ازدیار یار، از کوی وحی ، از سوی خدا ، با گنجی از علم و عرفان و معرفت ...و با آمدنش برای ملت ها حیات می آورد ، و برای مشتاقان ، ارمغانی از معنویت و اخلاق ، آری ... می آید تا قلب های خسته بجوشند ، تا دست های بسته بکوشند ، تا نسلهای تشنه و محتاج ، از زمزم حیات بنوشند ، تا چشمه های اشگ بخشکند ، تا بر ساحل لبان اسیران ، غنچه های خنده بروید
امت اسلام در هفدم ربیع الاول ، یکصد وسی و ششمین سالگرد ولایت پیامبر اسلام صلی الله علیه واله را جشن گرفته بودند ، در همین زمان در خانه رسالت موجی از سرور و شادی جریان داشت ، این خانه چشم به راه آمدن کرامت و افتخاری بود تا اورا چون گوهری در بر گیرد ، در آن شب و در آن فضای مبارک ، ذریه پاک رسول ، امام جعفر صادق (ع) چشم به جهان گشود . او شراره درخشانی بود کة آسمان سخاوت ، اورا به زمینیان بخشید ه بود تا از پرتو آن نور گیرند و در زیر درخشش تابناک وجودش ، راه خود را به سوی خیر و نیکی و علم و معرفت را باز یابند.
امروز صفا با دل و جان همراه است هنگام طلوع آفتاب و ماه است هم جشن ولادت امام صادق (ع) هم عید محمدبن عبداله (ص) است عیدبرعاشقان مبارک باد ، شیعیان عیدتان مبارک باد
[ شنبه 85/1/26 ] [ 3:45 عصر ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
|
| |
قالب توسط وبلاگ اسکین - ویرایش توسط اسپایکا |